داستان میمون ها

در اتاقی سرد که از سقف آن خوشه ای موز آویزان بود چهار میمون قرار داشتند. اختیاردار اتاق چند پله نیز در زیرخوشه موز گذاشته بود که به میمونها امکان بدهد تا با بالا رفتن از آنها به موز دست یابند.

مدتی نگذشته بود که میمونی به قصد موز شروع به بالا رفتن از پله ها نمود ولی تا دست بر موز رسانید از سقف اتاق بر سر همه میمونها آب سرد پاشیده شد. میمون بالای پله ها بدون دستیابی به موز با اضطراب خود را به پایین انداخت و اختیاردار پاشیدن آب را قطع کرد. میمونی دیگر بعد از مدتی قصد موز نمود و باز همین که دست دراز کرد تا موز را بردارد بر سر و روی همه میمونها آب سرد پاشیده شد و این میمون نیز بدون دستیابی به مقصود خود را به پایین پله ها رساند و ریزش آب قطع شد. این عمل بارها بر چهار میمون داخل اتاق تکرار شد. حالا دیگر مدتها بود که موز بر سرجای خود بود و هیچیک از میمونها هوس آنرا نمی-کرد.

تصمیم اختیاردار بر آن شد که سیستم ریزش آب سرد را کاملا حذف نماید و یکی از میمونها را از اتاق بیرون آورد و با میمون دیگری جایگزین نماید. برخلاف سه میمون قدیمی که از قبل در اتاق بودند، میمون تازه وارد که هیج تجربه ای از آب سرد نداشت به محض ورود به اتاق و مشاهده خوشه موز آویزان بر سقف روی به طرف پله ها آورد و هنوز چند پله ای بالا نرفته بود که سه میمون قدیمی وی را مورد حمله قرار دادند و مانع دستیابی وی به موز گشتند. با این حال،3 میمون تازه وارد که علت حمله هم اتاقی ها به خود را نمی فهمید چند بار دیگر به خود شهامت داد و قصد موز نمود ولی هر بار شدیدتر از بار قبل تنبیه شد. بناچار سرنوشت خود را قبول کرد و برای همیشه از خیر موز گذشت .

بار دیگر اختیاردار تصمیم گرفت که یکی دیگر از سه میمون قدیمی را بیرون آورده با میمون دیگری از بیرون جایگزین نماید. این میمون نیز که ورودش را خوشه موزی آویزان از سقف خوش آمد می گفت، به محض ورود به طرف پله ها هجوم آورد و قصد موز نمود. لیک بر وی همان رفت که بر میمون قبلی رفته بود. نه تنها دو میمون قدیمی که تجربه پاشیدن آب سرد داشتند بلکه میمون وارد شده قبل از وی هم که اصلا آب سرد سقف را تجربه نکرده بود برمیمون تازه وارد حمله آورده وی را بدون دستیابی به مقصود به پایین کشاندند. میمون جدید که هنوز آب دهانش جاری بود و اکنون خون دماغ نیز بر آن افزون شده بود یکی دوباری هوس معشوق نمود. دریغ که هر بار کبودیهای اندامش افزون شد وبه ناچار معشوق را به حال خود واگذاشت و بلعیدن آب لب و لوچه خون آلود را بر خوردن دادن موز ترجیح داد. با این همه حیران از رفتار هم اتاقی هایش بود. در این میان، دو میمون قدیمی آب سرد آزموده نیز از رفتار میمون اول متعجب بودند و اینکه او چرا در حمله آنها به میمون دوم شرکت می کرد و متحیراز اینکه آتش این میمون اول داغتر از آتش خودشان بود! یکی به دیگری گفت: "بابا ما فقط میخواستیم مانع این میمون تازه وارد شویم تا مگر این آب سرد لعنتی بر سرمان نریزد ولی میمون اولی که این تازه وارد واژگون بخت را لت و پار کرد "!

باز اختیاردار اتاق یکی از دو میمون قدیمی را با میمون جدیدی جایگزین نمود. بر این تازه وارد نیز همان رفت که بر دو وارد شده قبلی رفته بود. نه تنها میمون قدیمی آب سرد آزموده بلکه دو میمون بی تجربه نیز بر میمون تازه وارد تاختند و وی را که قصد موز کرده بود بر سرجایش نشاندند و وی نیز در زمره حیرانان اتاق درآمد و معشوق دست نیافتنی تر از همیشه آویزان از سقف.

در آخرین پرده نمایش، تنها میمون باقیمانده از نسل چهار میمون اول نمایشنامه را اختیاردار بیرون آورد. حالا دیگر هیچ یک از سه میمون موجود در اتاق تجربه آب سرد را نداشتند و اختیاردار میمون جدیدی را وارد اتاق کرد که وی نیز بر حسب همان غریزه ذاتی میمونهای نسل قبلش به محض ورود و روشن شدن دیده اش به رخسار موز دیری نپایید که آب لب و لوچه اش به خون آلوده گشت. همجواری موز با غریزهً طلب موز مدت زیادی لازم نداشت تا سه میمون موجود در اتاق به این تازه وارد بفهمانند آنچه را که به آنها فهمانده بودند .

با وجودی که نسل اندر نسل میمونها موز را غذایی خوشمزه و مقوی دانسته و میلیونها سال از آن ارتزاق کرده بودند، در فرهنگ نسل اخیر میمونها نه تنها موز خوردنی نیست بلکه حتی نزدیک شدن به آن مجازات به دنبال دارد و هیچ میمونی هم توان ارائه دلیلی برای این عمل ندارد و تنها به این توضیح اکتفا می شود که از پدران رسیده است.

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 07:18 ب.ظ http://www.starman1.blogsky.com

خیلی قشنگ بود

بهم حتما سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد